تعطیلات

سلام 

چهارشنبه گذشته ظهر بار سفر دو روزه رو بستیم و راهی کرمانشاه شدیم که مادربزرگمو ببینم 

به سختی ماشین پیدا کردم و تا همدان رفتیم بعد هم با سواری راهی کرمانشاه شدیم ساعت ۱۱ رسیدیم ترمینال به خونه مادر بزرگم نزدیکه سر راه رفتیم با همسر گرامی جیگر خوردیم که دایی تماس گرفت کجایید منتظر شماییم واسه شام - ما هم زود رفتیم خونه که دیدیم دو تا زن دایی ها عروس دایی و بچه ها - پسر دایی و دو تا دایی ها و خاله و مامانم اونجا بودن جای مادربزرگم خالی بود شام خوردیم و همه رفتن خونه هاشون ساعت ۱بامداد بود خوابیدیم و صبح ساعت ۹ بیدارشدیم و رفتیم خونه عمه بزرگه که همسرش چند ماه پیش فوت شده بود و من ندیده بودمش اونجا اون یکی مادربزرگ و عمه کوچیکه و بچه های نازشو دیدمو از اونجا رفتیم خونه اون یکی عمه بعد رفتیم بیمارستان عصر رفتیم دایی بزرگه رو دیدیم و نزدیک غروب رفتیم خونه دختر عمه و شب با هم رفتیم بیرون یه پسر ناز م داره خیلی خوش گذشت تا ۳ بیرون بودیم و رسیدیم خونه و ما خوابیدیم همسران گرامی تا ۴ بیدار بودن و روز بعد هم عمه وسطی رو رفتیم دیدیم که نوه دار شده ۱۳ روز پیش ماشالله ناز بود پسره اسمشو سام گذاشتن -بعدش رفتیم خونه عمو و بعدش خونه خاله -تو این دو روز همه فامیل نزدیک رو دیدیم همه این خونه ها رو هم که رفتیم با ماشینای خودشون میبردن و میاوردن خلاصه خیلی خوش گذشت یکسال و دو ماه بود نرفته بودم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد