یلدا

 بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar-20.com 

 

 

سلام  aksha.ir  گالری عکسهای زیبا-عکسهای گرافیکیaksha.ir  گالری عکسهای زیبا-عکسهای گرافیکی   

حالتون چطوره؟ 

خدا را شکر که خوبید 

ما هم شکر بد نیستیم میگذرد 

دیروز همسرم زنگ زده میگه کی میریم خونه مامان اینا(مادر من) گفتم امروز که شنبه است که نه من میرم باشگاه فردا شب یلداست میریم خونه مامان اینا(مادر همسرم) سه شنبه هم میرم باشگاه که یکدفعه گفت من که امشب میرم ک تا سه شنبه صبر کنه ما رفتیم شما هم خواستی بیا 

اینطوری شد که شبو خونه مامانم بودیم البته قبل از اونجا یه سر رفتم آرایشگاه ابرو هامو صفایی دادم بعد رفتم 

همسر گرامی هم یک ساعت بعد از من رسید شب رو در کنار خانواده گذراندیم و صبح اومدم شرکت میدونید پنجشنبه پیش رفتیم خونه مادر همسرم مامان گفته بود کاش امروز نمیومدین تا شب چله میومدین ما هم گفتیم چه اشکالی داره شب یلدا هم میایم فکر میکرد نمیریم از شما چه پنهون اصلا یاد شب یلدا نبودیم که این هفته است  

 

 

این هم تقدیم به شما عزیزای دل امیدوارم هر جا که این شب هستید خوب و خوش و سلامت باشید  

 
عمرتون صد شب یلدا
دلتون قدر یه دنیا
توی این شبهای سرما
یادتون همیشه با ما
دل خوش باشه نصیبت
غم بمونه واسه فردا 

 

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar-20.com 


تقدیم به همسر مهربانم

aksha.ir تصاویر زیبا ساز وبلاگ 

 

aksha.ir  تصاویر زیبا ساز وبلاگ - عکس 

تصاویر زیبا ساز وبلاگ aksha.ir

به خاطر همه خوبیها و مهربونیات 

هفته ای که گذشت

 

زیبا ساز وبلاگ aksha.ir

سلام حالتون چطوره امیدوارم همتون خوب و خوش و سلامت باشید من هم هی بد نیستم فقط دیشب یکدفعه دل درد گرفتم تا صبح نخوابیدم و الان حسابی خوابم میاد جمعه گذشته با همسری و دوستان دانشگاهش رفتیم توچال جاتون خالی خوب گذشت یه خورده سرد بود صبحانه رو اونجا خوردیمwww.aksha.ir گالری عکسهای زیبا - گالری عکس و نزدیک ظهر برگشتیم خونه مادر همسری داشت حوصلمون سر میرفت که شب رفتیم خونه دایی حسین ( روحش شاد) مادر بزرگ همسرم هم اونجا بود البته همیشه اونجاست با دایی عباس و دایی حسین زندگی میکرد همشون یه جا زندگی میککن البته تو واحدهای جدا  خلاصه تا 12 نشستیم و اومدیم خونه مادر بزرگ که بهش میگیم ننه همش میگفت (اسم من) حرف بزن چیزی بگو منم خوب حرفی نداشتم بزنم فقط گوش میدادم خلاصه شنبه هم طبق معمول سر کار و بعدش رفتن به باشگاه ساعت 7 رسیدن به خونه و درست کردن شام و ...دو کیلویی چاق شدم اشتها هم وحشتناک زیاد شده – تا یادم نرفته جمعه گذشته عروسی دختر خاله همسرم بود که ما نرفتیم به دلیل ( فوت برادر همسرم سعید – دایی حسین و دایی عباس) ننه و زن دایی حسین هم با بچه ها نرفته بودند خدایی چه وقته عروسی رفتن و گرفتنه دو سال با هم عقد بودند و دختره همش خونه پسره بود عروسی بی معنی بود نمیدوتن شایدم معنی داره و من ....امروز هم که پنجشنبه است میرم خونه مادر همسر گرامی تا شنبه اونجاییم  برای همتون پنجشنبه وجمعه خوبی رو آرزو میکنم مواظب خودتون باشید www.aksha.ir

نمیدونم

 

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar-20.com

 

 

سلام سلام  خوبید سلامتید خدا رو شکر ما هم خوبیم .سه روز تعطیل بودم و هر سه روزو خونه بودیم به اتفاق همسری خیلی خوبه میدونید چیه ما دوست داریم که روزهایی که تعطیلیم رو خونه خودمون باشیمعکس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات کام ------------- BAHAR-20.COM ------------ عکس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی و تو هفته اگه بخوایم مهمونی میریم فکر کنم کار ما برعکسه یکشنبه هم مهمون داشتیم خانواده همسر گرامی همراه با خانواده خودم و مادر بزرگ همسر و خانواده دایی همسر که خدا را شکر همه چی به خوبی انجام شد و من هم راضی همشون ازم تعریف میکردند یکی نیست بگه بابا آخه من خجالت میکشم تو جمع ازم تعریف میکنید سفره رو که جمع کردند مادر همسر و زن دایی و مامان خودم اومدن کنار اوپن آشپزخانه و مادر همسر گفت ایشاالله دفعه بعد جشن بچتونو بگیریمتصاویر متحرک ، یاهو ، زیباسازی وبلاگ ، بهاربیست             www.bahar-20.com مامانم چیزی نگفت  و فقط خندید راستشو بخواید ناراحت شدم اما به روم نیاوردم منم خودمو مشغول ظرفها کردم همیشه از این خوشحال بودم که مادر همسرم در این موارد حرفی نمیزنه البته یکی دوبار غیر مستقیم گفته بود ولی اینبار تو جمع گفت من فکر میکنم این موضوع مربوط به زندگی خصوصی هر زن و شوهریه- کی بچه دوست نداره باید همه شرایط فراهم باشه بری به عهده گرفتن مسئولیت یک نفر دیگه که به خانواده اضافه میشه نمیدونم والا بگذریم ... 

 

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar-20.com

 

همسرم از سال ۷۷ که دانشگاهش تموم شده هرسال تو یه روز مشخص همه دوستای دانشگاهشون قرار میزارن و همو میبینن جمعه هم یکی از اون روزهاست و قراره من هم برم آخه من خیلیاشونو ندیدم و قراره فردا درکه هم ببینیم  حتی اگه سنگ هم از آسمون بباره قرار پابرجاست 

 

 عکس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات کام ------------- BAHAR-20.COM ------------ عکس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی

پنجشنبه گذشته

  

 

 

چهار شنبه گذشته خونه مادر همسرم بودیم پنجشنبه هم من تعطیل بودم بنابراین تصمیم گرفتیم با همسر گرامی بریم بهشت زهرا من سه ماه بود نرفته بودم خیلی دلم برا سعید تنگ شده بود  رفتیم و .... تا دلمو میخواست و جا داشت گریه کردیم تا سبک شدیم مزار هر سه شون ( دایی حسین - دایی عباس و سعید ) کنار همه سنگ مزارشون مال دایی ها سیاهه و مال سعید سفید متنشو پایین مینویسم  

روحشون شاد  

 

اوست همیشه جاوید 

دریغ و درد

چه بود این تیر بیرحم از کجا آمد

که غمگین باغ بی آواز ما را باز

در این محرومی و عریانی پاییز بدینسان ناگهان خاموش و خالی کرد

چه جانسوز و چه وحشت آور است این درد

نمی­خواهم، نمی­آید مرا باور

الا یا هر چه هستِ کائنات از تو                                                   

ببین، آخر پناه آورده­ای زنهار می­خواهد

پس از عمری ،همین یک آرزو، یک خواست

همین یک بار می خواهد

ببین، غمگین دلم با وحشت و با درد می­گرید

چه سود اما، دریغ و درد

همه دارایی ما، دولت ما، نور ما، چشم و چراغ ما

برفت از دست