-
گل پسرم
شنبه 11 شهریورماه سال 1391 00:58
این روزها تمام وقتم رو با پسرم میگذرونم من و باباش عاشقشیم
-
دو ماه گذشت
چهارشنبه 25 مردادماه سال 1391 15:17
-
پسرم عشق من و باباش
چهارشنبه 25 مردادماه سال 1391 15:14
-
ده روز مونده
دوشنبه 22 خردادماه سال 1391 19:56
تا ده روز دیگه من واقعا مادر میشم و همسرم بابا خدایا تا اینجا همراهمون بودی از این به بعد هم تنهامون نزار
-
تقدیم به همسرم
یکشنبه 14 خردادماه سال 1391 13:34
شنیدن صـــــــدای قلب کسی که دوستــــــش داری زیبــــــــــاترین موسیقی دنیـــــاست… همسر عزیزم دوستت دارم ، روزت مبارک
-
پدر
یکشنبه 14 خردادماه سال 1391 13:30
شب بود و ماه و اختر و شمع و من و خیال خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود در عالم خیال به چشم آمدم پدر کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود موی سیاه او شده بود اندکی سپید گویی سپیده از افق شب دمیده بود یاد آمدم که در دل شبها هزار بار دست نوازشم به سر و رو کشیده...
-
سیسمونی پسرم
چهارشنبه 10 خردادماه سال 1391 23:16
-
تولدم
سهشنبه 9 خردادماه سال 1391 14:35
سلام بالاخره سرویس خواب پسرم رسید و با کمک بابا رضاش اتاقشو مرتب کردیم فقط مونده ۲۰ روز دیگه صبر امروز تولدمه -تولدم مبارک ایشالله سال آینده سه نفری جشن میگیریم
-
این چند ماه
پنجشنبه 4 خردادماه سال 1391 19:59
سلام حالتون چطوره؟ هی ما هم خوبیم خدا رو شکر این چند ماه همش مشغول خرید و درست کردن وبلاگ پسرم بودم نتونستنم بیام خدا رو شکر همه چی خوبه بیست روز دیگه میاد پیشمون و ما یه خانواده سه نفره میشیم شش روزه منتظر سرویس تخت و کمدشم ولی همش بدقولی میکنن حسابی کلافه شدم عموی همسرم هم چند روزپیش از دنیا رفت روحش شاد ۵ روز دیگه...
-
سالگرد ازدواج
سهشنبه 8 فروردینماه سال 1391 13:23
عزیز تر از جانم من در چشم تو کتاب زندگی را میخوانم و هر بار که مژه های تو به هم می خورد یک صحفه از این زندگی را برای من ورق میزند سالروز یکی شدنمان مبارک
-
تولد عمو مهدی
سهشنبه 8 فروردینماه سال 1391 13:15
امروز هشت فروردین تولد برادر همسر مهربونه مهدی جان تولدت مبارک
-
عیدتان مبارک
شنبه 27 اسفندماه سال 1390 12:21
بهار سخاوتمند است، دامنی از گل به زمین می بخشد. کمی پای درس بهار بنشینیم. بهار، ره آورد تفاهم زمین و آسمان است. بهار، محصول یگانگی است.
-
سالگرد عقد
سهشنبه 23 اسفندماه سال 1390 23:29
سی دقیقه دیگه وارد روز چهارشنبه ۲۴ اسفند میشیم که مصادف میشه با چهارمین سالگرد عقدمون مهربونم خدا رو هر روز شکر میکنم که ما رو با هم آشنا کرد و به داشتن تو همیشه افتخار کرده و میکنم از خدا میخوام همیشه سلامت و موفق باشی و سایت روی سر من و عشق زندگیمون(پسرمون)باشه
-
سومین سالگرد
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1390 21:52
فردا سومین سالگرد فوت برادر همسرم سعید -دایی حسین و دایی عباس -تا چشم رو هم گذاشتیم سه سال تموم شد - ما همیشه به یادشون هستیم و دلمون براشون تنگ میشه
-
وبلاگ پسرم
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1390 21:48
سلام حالتون چطوره چند ماهی میشه کمتر به این وبلاگم سر میزنم آخه مشغول یه سری کارها از جمله خرید سیسمونی پسر گلم هستم و و خاطرات رو تو وبلاگش ثبت میکنم
-
تولد
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 20:12
فردا اول اسفند ۱۳۹۰ تولد برادر همسرم مهرداد و دوست خوبم زهرا ست پیشاپیش تولدتونو تبریک میگم و براتون سالهای سال سلامتی و سعادت آرزو میکنم
-
۱۷ بهمن تولد همسر صبورم
شنبه 15 بهمنماه سال 1390 16:20
زیبایی عشق، پاکی صداقت، اوج مهربانی و نهایت آرامش همه در کنار تو برایم معنی پیدا کرده است سالروز تولدت را تبریک میگویم . . .
-
مهمون
شنبه 15 بهمنماه سال 1390 16:14
هر سال برای تولد همسرم خودمون دو نفر بودیم به کسی نمیگفتم ولی امسال سه نفریم هر چند دیده نمیشه ولی به امید خدا سال دیگه سه نفری جشن میگیریم امروز به مادر همسر زنگ زدم تا حالشونو بپرسم که خدا رو شکر خوب بودن مامان گفت هفدهم که تولد رضا هست میایم خونتون -دو روز مونده نمیدونم میتونم به کارام برسم یا نه
-
تولد
شنبه 15 بهمنماه سال 1390 16:10
سیزده بهمن تولد مادر مهربونم بود -مهربونم تولدت مبارک
-
اومدم
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 00:38
سلام خیلی وقته نیومدم خیلی اتفاقها برام افتاد هی بعضی هاش خوب بود و بدم داشت بدترینش این بود که دلمو شکستن حالا بماند کی و چرا ولی یه خبر خوب دارم که زندگی منو و همسرمو شیرین تر از قبل میکنه و اون اینه که من دارم مامان میشم و همسرم بابا از خدا میخوام یه بچه سالم به ما بده دختر -پسر بودنش مهم نیست ما هر دو شو دوست...
-
تولد پدر خوبم
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 20:35
پنجشنبه اول مهر تولد پدر مهربونمه پدر خوبم تولدت مبارک از خدا میخوام همیشه سالم و سلامت باشی و سایه ات رو ی سر ما
-
تقدیم به تو
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 20:27
تقدیم به عشق زندگیم
-
تولد همسر برادر
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 20:21
دیروز تولد زن داداشم بود البته کادو و تبریکات رو همون روز گفتم و دادم ولی فرصت نشد اینجا ثبت کنم صبا جان تولدت مبارک این گلهای زیبا تقدیم به تو و همسر نازنینت
-
چند روز خوب
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 20:14
سلام بالاخره جاری جدید هم اومد سر خونه و زندگیش نوزدهم من و همسر رفتیم رشت عروسی 20 بود به برادر همسر و خانمش کمک کردیم مراسم هم خیلی خوب بود و ستاره جون خیلی نازتر شده بود براشون آرزوی سلامتی و سعادت دارم
-
تقدیم به مهدی و ستاره
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1390 22:12
-
جاری کوچیکه و عروسی جاری وسطی
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1390 21:56
چند روز پیش مادر همسرم جاری کوچیکرو و که تازه نامزد کرده رو با خانواده دعوت کرد و من و همسرم هم نزدیک عصر رفتیم خونشون چند شاخه گل مریم و رز گرفتیم با چند شاخه گل یاسی رنگ که اسمشو نمیدونم و گذاشتم تو گلدون خیلی قشنگ شد سالاد درست کردم و میوه ها رو چیدم و ساعت ۸ بود که اومدن اولش خیلی استرس داشتم روزی که همسرم اومد...
-
تعطیلات
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1390 21:39
سلام چهارشنبه گذشته ظهر بار سفر دو روزه رو بستیم و راهی کرمانشاه شدیم که مادربزرگمو ببینم به سختی ماشین پیدا کردم و تا همدان رفتیم بعد هم با سواری راهی کرمانشاه شدیم ساعت ۱۱ رسیدیم ترمینال به خونه مادر بزرگم نزدیکه سر راه رفتیم با همسر گرامی جیگر خوردیم که دایی تماس گرفت کجایید منتظر شماییم واسه شام - ما هم زود رفتیم...
-
ماموریت و دلتنگی
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1390 01:01
سلام خوبید ؟من هم بد نیستم این روزها خیلی تو فکرم به خیلی چیزا فکر میکنم نگرانم فردا صبح به امید خدا همسرم میخواد یه روزه بره ماموریت بندر عباس صبح میره و شب برمیگرده هر وقت میخواد ازم دور شه حالم بد میشه نرفته دلتنگشم - خدایا همسرم و همه مسافرارو به خودت میسپارم به سلامت برن و برگردن به زور خودمو نگه داشتم که گریه...
-
هنرستان و دانشگاه
شنبه 29 مردادماه سال 1390 00:47
الان داشتم دفتر خاطرات دوران هنرستان و دانشگاهمو میخوندم که دوستهای خوبم برام نوشته بودن همه اون خاطرات باز برام زنده شد -علل خصوص دوران دانشگاه با اون بچه های خوب روزهای خوبی بود با همه مشکلاتی که داشتم یاد هانیه-رویا - شایسته -بهیه -اکرم-مرضیه-شهناز-فاطمه-پروین و نسرین بخیر از چهار نفر اول خبر دارم تو این هشت سال...
-
مادر بزرگ
شنبه 29 مردادماه سال 1390 00:38
چند روزپیش با مادر بزرگم تلفنی صحبت کردم خدا رو شکر بهتره -ولی خوب مشکلاتی هست از خدا میخوام براش آسون کنه این مشکلاتو