این چند روز

سلام به همه دوستای خوبم حالتون چطوره ؟ 

خدا رو شکر که خوبید ما هم بد نیستیم فقط یه خورده خسته ایم  

پنجشنبه خونه مامانم بودیم جمعه ظهر خونه دوست بابام دعوت بودیم که این مهمونی تا ساعت ۱۲ شب طول کشید اومدیم خونه تا صورتو آبی بزنیم و مسواکی بر دندانها بکشیم یک شد و خوابیدم که سرو که گذاشتم رو متکا بین راه خوابم برد صبح هم با مصیبت بیدار شدم همش دلم میخواست نیم ساعت بیشتر بخوابم که نشد شنبه هم مهمون داشتیم خاله همسرم با دخترها و دامادهای گرامی و پسر  و عروس نازشون قرار بود پنج نفر باشند از کار که رفتم خونه فوری شامو گذاشتم خورشت خلال که مخصوص شهرمونه درست کردم (کرمانشاه) همراه با سوپ و ماست و خیار و مخلفات دیگه خلاصه وقتی اومدن و زنگ زدن دیدم تو آیفن تصویری که هی از ماشین پیاده میشن از پنج نفر ۸ نفر شدند و اینجا بود که استرس منو گرفت و تند تند مرغ و از یخچال درآوردم و خورشت آلو درست کردم غذا کم نیومد ولی من عادتمه دیگه و ساعت ده شام خوردیم باورتون نمیشه چقدر از اون خورشت آلویی که یکساعته درست شده بود تعریف کردند خدایی خوشمزه شده بود همچنین از خورشت خلالم خلاصه تا ساعت ۱۲ گفتیم و خندیدیم و رفتند و کارا رو کردم و فورا خوابیدم البته ساعت یک و نیم شده بود صبح هم خودتون میتونید حدس بزنید چطور بیدار شدم  

دیروز هم شرکت از صبح در حال دوندگی بودم  و اعصاب خوردی داشتم دیونه میشدم و عصر که رفتم خونه همسرم هم با من رسید نهار رو خوردیم و خوابیدیم سرمو که بلند کردم ساعت ۹ بود ولی خدایی با اون همه خستگی خیلی چسبید 

جانشین من هم از ۲۵ میاد که آموزش ببینه چهار روزه قرار همه کارای منو یاد بگیره و آموزش ببینه

نظرات 1 + ارسال نظر
شبنم(مامان رومینا) چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:48 ق.ظ

وااااااااااااااااااااااای خانوم باسلیقه خوش به حال مهمونها. من هم دلم خورش آلو خواست. واجب شد یه شب حتما برای تست هم شده بیام خونتون مهمونی(چشمک)

امیدوارم هر جا هستی خوش باشی و بهترینها نصیبت بشه.

راستی چرا کامنت دونیت اسمایلی نداره؟

قدمتون رو چشم خوشحال میشم ببینموتون فکر نمیکنم این افتخار نصیب ما بشه در مورد اون شکلکها هم نمیدونم دلیلش چیه شبنم جون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد