روز عروسی

لباس عروسیمو خودم انتخاب کردم و دادیم برام بدوزند خواستم بعد از عروسی پس بدم تا فقط هزینه کرایشو بر دارند که رضا قبول نکرد و گفت این یادگاریه باید بمونه و این طور شد که لباس رو خریدم و الان هم هر چند وقت یکبار نگاهی بهش میندازم خیلی دوستش دارم .

واسه آرایش رفتم آرایشگاه خاله جونم مهمونا از ساعت ۶ سالن بودند منم ساعت ۴ آماده بودم و بعد از کلی گشت و گذار ۶به جمع مهمونامون ملحق شدیم تا یکسال قبل از ازدواج من همه جشنهای عروسی با هم بود جدا نبود ( زن و مرد ) به من که رسید جدا شد ولی باز هم خوب بود اون شب هم یه شب خاطره انگیز برای همه شد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد