امروز آخرین روز کاره و دیگه نیستیم تا 15 فروردین امیدوارم به همتون خوش بگذره و اگه عمری بود بعد از تعطیلات بهتون سر میزنم مواظب خودتون باشید
نوروز باستانی رو به همه شما تبریک عرض میکنم برای همه شما سالی همراه با سلامتی و سربلندی و موفقیت آرزو میکنم
سلام حالتون چطوره دیروز 24 اسفند بود مصادف با دومین سالگرد عقد من و رضا ولی هیچکدوم یادمون نبود تا اینکه خواهرم تماس گرفت و تبریک گفت منو میگی گفتم مگه امروز چندمه گفت 24 تازه یادم اومد این روزها اینقدر سرمون شلوغه که تاریخها رو هم فراموش میکنیم که چند شنبس یا چندمه هر روز چندین بار به تقویم رومیزی که روبرومه نگاه میکنم ولی دیروز اصلا
تماس گرفتم و به رضا گفتم اونم گفت تا چند روز پیش یادم بود ولی امروز فراموش کردم
این روز خیلی خوبو که همه دور هم بودیم و کسی ازمون کم نشده بود رو از صمیم قلبم به همسر عزیزم تبریک میگم از خدا میخوام سالهای سال با سلامتی و همین مهربونی در کنارم باشه خوش به حال اون روز که هنوز سعید و دایی عباس و دایی حسین هم کنارمون بودند
به خاطر همه خوبیها مهربونی - صبر - و ....
سلام به همه شما که وبلاگ منو میخونید
پیشاپیش نوروز باستانی رو به همتون تبریک عرض میکنم امیدوارم امسال سالی پر از سلامتی – موفقیت و کامیابی برای شما و خانواده ه محترمتون باشه سعی کنید همه سنتهای نوروز رو به خوبی عملی کنید چهارشنبه سوری –دید و بازدید و سیزده بدر و برای وطن عزیزم ایران سالی پر از آزادی و عدالت آرزو میکنم
سلام سلام
واقعا خسته نباشید حسابی این روزها سرگرم نظافت و خونه تکونی هستید دست همسراتونم درد نکنه که اینقدر کمکتون میکنن
از شما چه پنهون مو و همسرم هم از دیروز ساعت یازده شروع کردیم به نظافت خونه که البته تا ساعت یازده شب اتاق خوابها - بالکن و حمام رو برق انداختیم و امروز هم تا اونجایی که برسیم آشپزخونه و پذیرایی رو تمیز میکنیم دکوراسیون خونه رو رو عوض کردیم بابا تنوع لازمه خسته شدیم از یکنواختی خونه ولی میدونید چیه تو پذیراییمون جای همه چی مشخصه و به سختی میشه تغییر داد .
هنوز تصمیم نگرفتیم کی بریم کرمانشاه آخه میدونید بعد از دو سال دارم میرم سر راه میریم همدان خونه دوست دوران دانشگاهم ( ماشالله دو تا نی نی داره ) بعد میریم کنگاور خونه اون یکی دوستم از دوران دانشگاه بعد میریم کرمانشاه چند روز بعد میریم سنندج بعد میریم مریوان از اونجا هم قراره بریم مهاباد فعلا این تصمیما رو گرفتیم کدومشو برسیم بریم خدا میدونه
سلام عزیزای دلم
امروز ۱۷ اسفند ۱۳۸۸ درست یکسال از رفتن سعید عزیزم (برادر همسرم) دایی حسین و دایی عباس میگذره ( دایی های همسرم ) تو این یکسال حتی برای یک لحظه یادشون از خاطرمون نرفت و همیشه به یاد همه مهربونیا و خوبیاشون هستیم سعید جان خیلی دلم برات تنگ شده خیلی
خدایا چقدر زود یکسال شد خدایا خودت به همه خلانواده های داغدار صبر بده
روحشون شاد یادشون گرامی