چند روز گذشته

سلام 

خوبید شما؟ 

منم بد نیستم ولی یه خورده خستگی و کمبود خواب عید تو تنم مونده دلم یه روز کامل خواب میخواد. خدا رو شکر همه چی خوبه پریشب رفتیم خونه دایی رضا مادر بزرگ همسرم هم اونجا بود شب خوبی بود بعدش یه خبر خوبم شنیدم که بعد بهتون میگم فردا هم مهونم دارم خانواده همسرم ظهر مهمونمون هستند . دیروز که رفتم خونه گفتم یک ساعت بخوابم تا رسیدم رفتم سراغ لباسا که ماشین گرامی زحمتشو بکشه بعد خونه رو جاربرقی کشیدم دستشویی و حموم رو هم برق انداختم محوطه خونه رو هم تی کشیدم .میزو پنجره هایی که در دسترس بنده بودند پاک کردم خلاصه کلی نظافت کردم تا به ساعت نگاه کردم دیدم 8 شبه خدا رو شکر شام داشتیم ده دقیقه ای بود که دراز کشیده بودم که همسر مهربونم هم اومد بعد گفتیم شام و زود بخوریم و بخوابیم که صبح زودتر بیدار شیم ساعت رو که نگاه کردیم 12 شده بود چند تا فیلم خوب هست تا اونا رو نگاه کنی دیر میشه دیگه دیروز تماس گرفتم و عروس نازمونم حرف زدم و حالشو پرسیدم

نظرات 1 + ارسال نظر
مدی پنج‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:41 ب.ظ http://madikhanoom.blogsky.com

چه خواهر شوهر خوبی...خدا قسمت کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد