سلام خوبید؟ کجایید بابا هیچکی منو دوست نداره
هیچکی به من سر نمیزنه
وبلاگو میگم البته منم یه کوچولو تنبل شدم این چند روز خیلی حرص خوردم و اعصابم خورد شد سمت چپ سرم درد میکنه و چشم چپم هم تپش داره کلافه شدم به خدا
اگه خدا بخواد و عمری باشه پنجشنبه میخوام با دوستم بریم بیرون و کادوی تولد همسر رو جلو جلو بخرم تا پولامو همه خرج نکردم ۱۱ روز دیگه تولدشه فداش بشم که اینقدر مهربونه و صبور ه
خانواده بنده هم همه رفتند کرمانشاه برای امر خیر به امید خدا هر چی به صلاحه همون پیش بیاد
سلام
خوبید شما ؟
خدا رو شکر
تو این مدت که اینجا نبودم اتفاق خاصی نیفتاده فقط مامانم اینا دیگه جایی نمیرن اینجا میمونن
که خیلی خوشحال شدم اگه خدا بخواد چند وقت دیگه واسه داداشم میریم خواستگاری خواهرم هم دنبال کاره ولی فعلا موفق نشده
شرکتمون همچنان تعدیل نیرو داره و یکی دیگه از همکارامون رفت
و اینکه همسرم مریض شد و خدا رو شکر حالا خیلی بهتره
سلام حالتون چطوره ؟ ما هم خوبیم یه کوچولو سرما خوردیم که مشغول سوپ درمانی هستیم قالب وبلاگمو عوض کردم از اون خسته شده بودم به نظرتون این قالب قشنگه یا قبلی - راستی جلو موهامو کوتاه کردم همه میگن خیلی بهت میاد خیلی عوض شدم همسرم میگفت همین طوری هم سنت کم به نظر میومد حالا رفتی کوتاه هم کردی سه سال کوچکتر نشون میدی بابا -گفتم باور کن من که عمدا این کارو نکردم در ضمن حساسیتی هم ندارم که سنم کم یا زیاد به نظر بیاد
همسر عزیزم ممنون به خاطر همه خوبیها ومهربونی وصبرت
سلام حالتون چطوره خوبید ؟ خدا رو شکر
ما هم بد نیستیم دیروز دومین سالگرد نامزدی من و رضابود خیلی زودگذشت دو ماه دیگه سالگرد عقدمون و یک ماه بعدش سالگرد ازدواجمون
سلام به همتون ایشالله که حالتون خوبه ؟من که خوب نیستم وضع روحی جالب نیست میدونید بابام تصمیم گرفته خانواده رو برداره و بره کرمانشاه ( شهر بنده ) مامان و خواهرم راضی نیستند ولی خوب ...بابام هم دلایل خودشو داره وقتی فکرشو میکنم خود به خود اشک تو چشمام جمع میشه نمیدونید دیشب که خونشون بودیم چقدر گریه کردم آخه من جز اینا کسی رو اینجا ندارم که ....خدا رو شکر رضا رو دارم وگر نه چی کار میکردم فکر اینکه فاصله های دیدنشون زیاد میشه ......
تاسوعا و عاشورا رو هم خونه بودیم و جایی نرفتیم ۴ روز تعطیل بودیم که دو روزش به سرما خوردگی گذشت
سلام
حالتون چطوره؟
خدا را شکر که خوبید
ما هم شکر بد نیستیم میگذرد
دیروز همسرم زنگ زده میگه کی میریم خونه مامان اینا(مادر من) گفتم امروز که شنبه است که نه من میرم باشگاه فردا شب یلداست میریم خونه مامان اینا(مادر همسرم) سه شنبه هم میرم باشگاه که یکدفعه گفت من که امشب میرم ک تا سه شنبه صبر کنه ما رفتیم شما هم خواستی بیا
اینطوری شد که شبو خونه مامانم بودیم البته قبل از اونجا یه سر رفتم آرایشگاه ابرو هامو صفایی دادم بعد رفتم
همسر گرامی هم یک ساعت بعد از من رسید شب رو در کنار خانواده گذراندیم و صبح اومدم شرکت میدونید پنجشنبه پیش رفتیم خونه مادر همسرم مامان گفته بود کاش امروز نمیومدین تا شب چله میومدین ما هم گفتیم چه اشکالی داره شب یلدا هم میایم فکر میکرد نمیریم از شما چه پنهون اصلا یاد شب یلدا نبودیم که این هفته است
این هم تقدیم به شما عزیزای دل امیدوارم هر جا که این شب هستید خوب و خوش و سلامت باشید
عمرتون صد شب یلدا
دلتون قدر یه دنیا
توی این شبهای سرما
یادتون همیشه با ما
دل خوش باشه نصیبت
غم بمونه واسه فردا